داستان شگفتانگیز دورتموند؛ قرار نبود اینجا باشی
تمرکز بر تیرک ها و مالکیت توپ، نادیده گرفتن ماهیت مسابقهای است که در بستر نابرابریهای فراوان فوتبال مدرن اروپا برگزار شد. دورتموند و پاری سن ژرمن دو تیم همسطح نیستند. آنها نه به عنوان باشگاه، نه از نظر نحوهی مدیریت و نه برای رسیدن به اهداف، مشابه اداره نمیشوند.
به گزارش ورزش 360، آنها در بوندسلیگا تیم پنجم جدول هستند. کابوس از دست دادن قهرمانی در آخرین هفته بوندسلیگای فصل قبل هم هنوز آنها را آزار می دهد. در مورد تیمی حرف می زنیم که این فصل هم چندین عملکرد بد از خودش به نمایش گذاشت، تیمی که انگار هدفش را نمی دانست و از لحاظ ذهنی نتوانسته بود به شرایط عادی برگردد.
داستان لیگ قهرمانان اما فرق داشت؛ در چشمان آنها آتش بود و در قلبشان انگیزه جبران همه چیز.
دورتموند این فصل، عرش و فرش را با هم تجربه کرد. آنها فینالیست لیگ قهرمانان اروپا هستند حقیقت ماجرا را بخواهید، کاملا شایستگی حضور در این بازی بزرگ را هم دارند.
پیروزی 1-0 در مقابل پاری سن ژرمن که آنها را با نتیجه 0-2 در مجموع به فینال لیگ قهرمانان اروپا فرستاد، آخرین تکه از شاهکاری بود که تا سال ها از آن یاد خواهد شد. دورتموند در حقیقت حتی قرار نبود از مرحله گروهی جان سالم به در ببرد. از اول خیلی ها تصور می کردند نیوکاسل، میلان و همین پاری سن ژرمن آنها را نه فقط از لیگ قهرمانان، بلکه از رسیدن به پلی آف لیگ اروپا هم محروم کنند تا دورتموند خیلی زود با رقابت های قاره ای این فصل وداع کند.
دورتموند به فینال ومبلی خواهد رفت، دوباره بعد از 11 سال از آن فصل فراموش نشدنی. عجب تقارنی ایجاد شد. 11 سال قبل بود که یورگن کلوپ، آنها را به آخرین فینال لیگ قهرمانان خودشان رساند. تیم جذابِ کلوپ، حس و حال آن روزهای باشگاه و استادیوم زیگنال ایدونا پارک همه آن چیزهایی بودند که دورتموند طی این سال ها بی صبرانه منتظر پس گرفتنشان بود.
دورتموند باز نگشته است. کسی این تیم را هم تراز آن تیمِ کلوپ قرار نمی دهد. اما شیرینی این ماجرا هم همین است، با یک داستان شاهکار روبرو شده ایم که هیچ کس انتظار آن را نداشت!
در پاریس، کمر تیم ادین ترزیچ کمی خم شد اما هرگز نشکست. حملات پاری سن ژرمن بارها این تیم را تا آستانه تسلیم شدن برد. تیرک افقی دروازه دورتموند لرزید، تیرک های عمودی هم همین بلا سرشان آمد و آنها فاصله چندانی تا فروپاشی نداشتند.
با این حال، ترزیچ و شاگردانش برنامه ای برای این بازی چیده بودند که در نهایت کار کرد، خیلی خوب هم کار کرد. آنها در زمین خودشان خیمه زدند، کاری کردند مالکیت توپ پاری سن ژرمن به جای منطقه خطرناک میانه زمین و مخصوصا شخص کیلیان ام باپه در سمت چپ، بیشتر در سمت راست رقم بخورد. در حقیقت نمی شد در چنین مسابقه ای یک نمایش بی نقص ارائه داد اما این بی نقص ترین عملکردی بود که این تیمِ دورتموند می توانست از خودش ارائه دهد.
ام باپه بازی بی اثری ارائه نداد اما هیچ وقت هم نتوانست راحت باشد. مقابل او یولیان ریرسونی قرار داشت که احتمالا بهترین بازی زندگی اش را انجام داد. جیدون سانچو، کسی که در بازی رفت جشنواره دریبل به راه انداخته بود، دوباره یک مسابقه با مالکیت توپ زیاد تجربه کرد اما تمرکز اصلی اش روی حمایت از فولبک خودش بود. این یعنی ام باپه هیچ وقت آسودگی را تجربه نکرد و هیچ وقت هم فرصت پیدا نکرد به شکل کامل از مهارت هایش استفاده کند.
در آن سمت زمین، عثمان دمبله و اشرف حکیمی روی هم 28 سانتر انجام دادند. داخل محوطه جریمه اما شانس مشخصا یار دورتموند بود، البته شاید این همان عنصری بود که ادین ترزیچ و کادر فنی اش امیدوار بودند در این بازی داشته باشند. تیم آلمانی قرار بود در همه جای زمین پرس شود، مقابل پاری سن ژرمنی که کارش مجبور کردن بازیکنان حریف به گرفتن تصمیمات سخت است. دورتموند اما کار خودش را درست انجام داد. در سمت مقابل هم پاری سن ژرمن هیچ وقت نتوانست با استفاده از برتری تاکتیکی، گلی که تمام هفته برای زدن آن تمرین کرده بود را به ثمر برساند.
تمرکز بر تیرک ها و مالکیت توپ، نادیده گرفتن ماهیت مسابقهای است که در بستر نابرابریهای فراوان فوتبال مدرن اروپا برگزار شد. دورتموند و پاری سن ژرمن دو تیم همسطح نیستند. آنها نه به عنوان باشگاه، نه از نظر نحوهی مدیریت و نه برای رسیدن به اهداف، مشابه اداره نمیشوند.
براکت مرحله حذفی لیگ قهرمانان اروپا و مسیری که دورتموند آن را طی کرد
برای غلبه بر این کمبود، دورتموند نمایشی با قدرت ایستادگی فوقالعاده و فروتنی بسیار ارائه داد. حتی بازیکنان هنرمند و تکنیکی دورتموند هم در این بازی مانند بازیکنان کارگر عمل کردند. دیدن دویدن های بی امان ستارگان ظریفی مانند برانت، آدیمی و زابیتسر واقعا صحنه تاثیرگذاری بود.
همین موضوع باعث جذابیت فوقالعاده بازی شد. دورتموند مقاومت کرد. دورتموند با تمام وجود جلوی ضربات ایستاد. دورتموند رنج کشید چون چاره دیگری نداشت. آنها آنقدر تیم بی نقصی نبودند که کمتر از تمام توانشان را بگذارند.
امروز، فوتبال نوعی درخشش حسابشده و تمیز را جشن میگیرد. جشنهای برنامهریزیشده، تاکتیکهای بینقص و خونسردی با اعتماد به نفس؛ اینها مدهای فوتبال روز هستند و دورتموند به هیچکدام از آنها وفادار نماند. زانوی آنها گِلی شد، عرق کردند و از نشان دادن احساسات سختی روی چهره خودشان هم دریغ نکردند. اما هواداران دورتموند که از غرب آۀمان به پاریس سفر کرده بودند، غروری طوفانی را تجربه کردهاند؛ همان غروری که طرفداران همهی تیمها در طول زندگیشان به دنبال آن هستند و خیلی ها هرگز آن را تجربه نمیکنند. ترزیچ گفت:
تقریبا سورئال است. فکر میکنم در کل ما سزاوار رسیدن به فینال بودیم. برای رویارویی با تیمی با این همه کیفیت به اینجا آمدیم. به لطف کار گروهی، البته با کمی شانس، این اتفاق افتاد. به تیمم، کادر فنی و کل باشگاه بسیار افتخار میکنم.
هفتهی گذشته، مارکو رویس اعلام کرد که در پایان فصل دورتموند را ترک میکند. رویس در فینال ۲۰۱۳ بازی کرد و در سالهای بعد متحمل مصدومیتهای وحشتناک، بدشانسی وحشتناک و افول تدریجی تیم در اطرافش شد. او برای مدتها اطمینان داشت که باشگاه را به عنوان یک اسطورهی مدرن ترک میکند، اما این فصل با اختلافی که میان او و ترزیچ بر سر دقایق بازی پیش آمد، در حال تبدیل شدن به یک فصلِ آخر کابوس وار بود.
با این حال، در دل این لیگ قهرمانان فوقالعاده عجیب، این مشکل درون تیمی هم مانند خیلی دیگر از مشکلات، نه به چشم آمد و نه اهمیتی داشت. رویس در نیمه دوم به عنوان بازیکن تعویضی به میدان آمد، در کنار هم تیمیهایش جنگید و مصمم بود هر چه از بدن ۳۴ سالهاش باقی مانده است را بدهد. آن شب، چنین شبی بود؛ غریزی و ساده، بدون جایی برای جزئیات دقیق.
فردا کسی نمیپرسد که چگونه در این بازی پیروز شدید، فردا دیگر شوت هایی که به تیرک خورد اهمیتی نخواهند داشت. چیزی که مهم است، این است که دورتموند دوباره به فینال راه یافته است. هیچکس انتظارش را نداشت. باورنکردنی است.
هیچکس انتظارش را نداشت. نه از این مربی، نه از این بازیکنان، نه از این باشگاه. نه حالا، نه بعد از همهی این سالها.