واکاوی یک مطالبه غیر منطقی؛ چرا باید النصر را ببریم؟
با توجه به شرایط باشگاههای ایرانی و مقایسه آنها با رقبا، این سوال پیش میآید که با چه ابزار و چه امکاناتی باید پیروزی مقابل النصر را مطالبه کنیم؟
به گزارش ورزش 360، درباره تقابل تیمهای ایرانی با باشگاههای حوزه خلیج فارس و به خصوص عربستانیها، همیشه چند جمله کلیشهای وجود دارد. یکی از آنها مقایسه دستمزد و کیفیت بازیکنان دو تیم است و دیگری امکانات و ابزاری که آنها در اختیار دارند و ما نه. نمیدانیم چرا به این جمله میگوییم کلیشه؛ این واقعیتی است که هرگز دیده نمیشود و تا کسی درباره آن صحبت میکند، با پتک به سر او میکوبیم و مدعی میشویم که تحلیلات اشتباه است؛ ما استعداد داریم و از این حرفها..
بیایید با خودمان روراست باشیم و همدیگر را با جملاتی مانند اینکه ما پتانسیل داریم، فریب ندهیم. کجای باشگاه استقلال به النصر و سایر باشگاههای عربستانی شباهت دارد که مطالبه ما پیروزی برابر رونالدو و یارانش است؟ در این مورد مثالی میزنیم. باشگاه الهلال در یک محوطه بزرگ قرار دارد که تا چشم کار میکند، متعلق به غول عربستانی است.
در این محوطه، بخشهای مختلف باشگاه الهلال تعبیه شده است. در دو سمت و به ابعاد بزرگ. از مرکز رسانهای بگیرید تا به بخشهای اداری برسید و البته چمنهایی مخملی که نمونهاش را حتی در اروپا نمیتوانید ببینید. جالب اینکه هر رده سنی، یک زمین جداگانه دارد و اینطور نیست که همگی روی یک چمن تمرین کنند و آن را به سمت نابودی ببرند. باشگاههای عربستانی حتی هواپیمای اختصاصی دارند که در خواب هم نمیتوانیم آن را برای تیمهای ایرانی تصور کنیم.
تنها الهلال نیست که امکانات مدرن و روز فوتبال جهان را در اختیار داشته باشد. بلکه سایر باشگاههای عربستانی نیز از چنین شرایطی برخوردارند و هرگز مشکلی از این بابت ندارند. در قطر و امارات هم اوضاع از همین قرار است؛ هم ورزشگاه اختصاصی دارند و هم امکانات به روز در بخشهای پزشکی و اداری. نمونهاش باشگاه شباب الاهلی که هم میزبان بازی ایران مقابل قطر بود و هم استقلال و النصر.
حالا برسیم به مقایسه کیفیت بازیکنان دو تیم؛ باز هم استقلال و النصر را مثال میزنیم. استقلال در نقل و انتقالات، به ناچار مجبور است سراغ بازیکنانی برود که بازارِ خود را در اروپا از دست دادهاند و دیگر خواهانی ندارند تا در سطح اول فوتبال جهان بدرخشند. نمونهاش گائل کاکوتا که در سالهای پایانی فوتبال خود راهی ایران شده تا پولی به جیب بزند و آینده زندگی خود را بهتر بسازد. یا گوستاوو بلانکو که هرگز در اروپا مشتری پر و پا قرصی نداشت و به ایران آمد و پیراهن استقلال را پوشید.
آن سمت ماجرا اما بازیکنانی حضور دارند که جملگی همچنان در اروپا یک برند بودند و میتوانستند همچنان باشند و در سطح اول بازی کنند. آیمریک لاپورت از منچسترسیتی راهی النصر شد؛ مدافعی که پپ گواردیولا تلاش کرد او را در انگلیس حفظ کند اما نتوانست. لاپورت اکنون عضو تیم ملی اسپانیا است و گل پیروزیبخش النصر را مقابل استقلال به ثمر رساند.
همچنین تالیسکا، کریستیانو رونالدو و نتو که درون دروازه النصر حضور داشت. آخری عضو تیم ملی برزیل است و در ماه اخیر درون دروازه هم ایستاد و به عنوان بازیکن ثابت به میدان رفت. حالا یک سوال پیش میآید. اینکه چه دادهایم و چه مطالبهای داریم؟ آیا استقلال، ابزار مقابله با النصر را داشت یا نه؟ پاسخ، قطعاً یک «نه» بزرگ است.
ما از استقلال در شرایطی طلب پیروزی برابر النصر یا در بهترین حالت، کسب تساوی را داشتیم که این تیم نه زمین مخملی برای تمرین دارد و نه بازیکنی خارجی که مثلاً طرف مقابل او را بشناسد و روی نامش مانور کند. اینجا باشگاهی داریم که بعد از جذب پیتسو موسیمانه، هوادارانش به به و چه چه میکنند که چه مربی بزرگی جذب کردهایم. آن وقت حریف ما، استفانو پیولی را از ایتالیا به عربستان میآورد تا روی نیمکت النصر بنشیند. سرمربی سابق میلان، لاتزیو و اینتر و قهرمان اسبق سری آ.
باشگاه استقلال در یک ساختمان قدیمی قرار دارد که تمام بخشها در ابعادی کوچک و متراژی پایین، در چند طبقه تعبیه شدهاند. آن محوطه عظیم باشگاههای عربستانی کجا و این ساختمان کجا؟ آنوقت با همین شرایط و این تفاوتهای بزرگ، حتی نمیتوانیم در ورزشگاه آزادی از النصر میزبانی کنیم. باید به دوبی برویم تا هم میزبان باشیم و هم میهمان! مشکلات سر به فلک میکشد اما وقتی ریزتر میشویم، میبینیم که برخی، انتظار پیروزی یا حتی کسب امتیاز از النصر را داشتند.
النصر قدرتمند است و دارای همه گونه امکانات. زمانی میگفتیم ما استعداد داریم و عربها نه اما حالا دفاع راست تیم ملی عربستان را میبینیم که به عضویت رم در ایتالیا در آمده و ستارهای بینالمللی به نام سردار آزمون از این باشگاه جدا شده است. بنابراین بهتر است به مقایسه امکانات باشگاههای ایرانی و عربستانی، نگوییم کلیشه. این واقعیتی است که متأسفانه با آن کنار نمیآییم و نمیخواهیم باورش کنیم.