والیبال ایران در دور تسلسل تباهی
پائز از ابتدا یک انتخاب غلط به شمار می رفت اما همین انتخاب غلط کمترین تقصیر را در ناکامی سریالی تیم ملی والیبال داشت.
به گزارش ورزش 360، هفتمین باخت والیبال ایران در لیگ ملتهای والیبال آن هم برابر یک حریف متوسط به نام بلغارستان خیلی زود طاقت فدراسیون والیبال را طاق کرد تا رئیس جوان فدراسیون والیبال از راه دور حکم به برکناری موریس موتا پائز دهد. مربی جوان و کم تجربه ای که به نظر از ابتدا یک انتخاب غلط به شمار می رفت اما همین انتخاب غلط کمترین تقصیر را در ناکامی سریالی تیم ملی والیبال داشت.
تیمی که مدتهاست به باخت و ناکامی عادت کرده و از آن جلال و جبروت سابق خبری نیست و بدیهی است که پائز که هیچ بلکه بزرگتر و گنده تر از پائز هم برای نجات آن کاری نمی توانند انجام دهند. برکناری پائز حکم فرار رو به جلو را برای فدراسیونی داشت که در این ناکامی نقش اصلی را دارد اما دیوار مربی دورگه کوتاهتر از همه بود تا با اخراج او آتش تند انتقادات را خاموش کنند.
برای واکاوی این اتفاق باید کمی به عقب بازگردیم. دوران محمدرضا داورزنی رئیس دیرپای فدراسیون والیبال. مردی که بعد از شکست های سریالی والیبال با بهروز عطایی به ویژه ناکامی در قهرمانی آسیا در ارومیه و سپس انتخابی المپیک در همان میانه راه با عطایی قطع همکاری کرد تا به دنبال استخدام سرمربی جدید باشد.
داورزنی برای انتخاب سرمربی جدید برای فرار از مسئولیت انتخاب، مثل همیشه مسیر حوصله سربر و فرسایشی کمیته فنی متشکل از حدود ۳۰ نفر را در پیش گرفت و بعد از چند جلسه چند ساعته اعلام کرد که کمیته فنی رای به استخدام مربی خارجی داده. بعد چندین جلسه دیگر صرف شد تا چند گزینه مطرح شوند اما در نهایت عمر داورزنی به قرارداد با مربی جدید قد نداد و با پایان دوران ریاستش انتخاب سرمربی جدید به وحید مرادی سرپرست فدراسیون و نایب رئیس سابق محول شد.
مرادی البته برای انتخاب سرمربی خارجی در ابتدا اعضای کمیته فنی را کاهش داد و چندین بار نام چند گزینه نظیر بلنجینی و پیاتزا نیز به عنوان گزینه نهایی به میان آمد اما ورود دلالان و بالا رفتن ناگهانی قیمت این گزینه ها سبب شد تا فدراسیون قید آنها را زده و در نهایت چراغ خاموش با موریس موتا پائز مربی دورگه فرانسوی – برزیلی به توافق برسد. یک مربی جوان و کم تجربه که مهترین سوابق مربیگری اش حضور در تیم زنان و دستیاری در تیم ملی برزیل بود و از ابتدا مشخص بود که گزینه مناسبی نیست.
فدراسیون والیبال تقریبا ۶ ماه را تلف کرد تا مربی جدید پیدا کند. جالب اینکه هر زمان از داورزنی درباره تعلل در انتخاب سرمربی خارجی سئوالی پرسیده می شد، ادعا می کرد که تا آغاز لیگ ملتها راه زیادی باقی مانده و عجله ای ندارد. در نهایت چند روز بعد از انتخاب پائز انتخابات والیبال برگزار و میلاد تقوی به عنوان رئیس جدید انتخاب شد تا او عملا در یک عمل انجام شده قرار بگیرد. هر چند که او دبیرکل فدراسیون داورزنی بود و ردپایش در تمامی تصمیمات فدراسیون از جمله انتخاب پائز به چشم می خورد.
فرصت کم و ستاره های ناخلف
پائز در ابتدای استخدام به دلیل درگیری در تیم باشگاهی اش، به شکل کنترل راه دور تیم ملی را هدایت کرد و جالب اینکه نفرات اردوی نهایی را نیز از راه دور و بدون حتی یک دقیقه حضور در تمرینات تیم ملی انتخاب نمود. او در نهایت ۲۰ روز مانده به لیگ ملتهای والیبال به ایران آمد و از نزدیک هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. زمانی که برای شناخت نام بازیکنان نیز بسیار کم بود چه برسد به ساختن یک تیم جدید.
از سوی دیگر در ابتدای راه برخی از ستاره های کهنه کار و قدیمی تیم ملی نظیر موسوی و غفور از حضور در اردو سرباز زدند و از ترس ناکامی احتمالی حاضر نشدند تا به دعوت پائز لبیک بگویند. آنچه ثابت می کند عصر بازیکن سالاری در تیم ملی که میراث دوران طلایی همین ستاره ها بوده، هنوز تمام نشده و ادامه دارد. در نهایت پائز با تیمی پای به لیگ ملتها گذاشت که هنوز نام برخی از بازیکنانش را نمی شناخت و البته از ستاره های بزرگ و قدیمی تنها عبادی پور را در اختیار داشت.
از سوی دیگر او میراث دار تیمی بود که با باخت خو گرفته و به ناکامی عادت کرده. در انتخابی المپیک در برزیل ایران به همه تیم ها باخت و فقط مقابل قطر به برتری رسید. طعنه آمیز اینکه اگرچه ایران در لیگ ملتها ۷ بازی متوالی را با پائز باخته اما باخت به بلغارستان در حقیقت چهاردهمین شکست متوالی ایران در لیگ بود و ایران با هدایت بهروز عطایی نیز سال قبل ۷ دیدار آخرش را باخته بود!
بنابراین بدیهی بود که با این تیم ورشکسته و خو گرفته به باخت، آن هم با یک مربی جوان و کم تجربه که البته هیچ شناختی از تیمش ندارد، تیم والیبال در لیگ ملتها به جایی نخواهد رسید و باز هم شکست خواهد خورد. از همین رو در این باخت های سریالی و اعصاب خردکن پائز کمترین تقصیر داشت اما این شکست های سریالی و انتقادات تند و تیز یک قربانی می خواست و چه کسی بهتر از سرمربی جوان و خارجی که دیوارش از همه کوتاهتر بود و البته از ابتدا اشتباهی بود! پائز بعد باخت تلخ به بلغارستان درجه ۲ برکنار شد در حالیکه تیم ملی والیبال در لیگ ملتهای سال قبل هم به همین بلغارستان باخته بود!
سنگ بزرگ برای نزدن!
بعد از برکناری پائز رئیس جوان فدراسیون والیبال ادعا کرده که برای تیم ملی والیبال یک مربی طراز اول خارجی استخدام می شود؛ ادعایی که البته چندان نزدیک به واقعیت نیست. صرفنظر از اینکه تقوی خود در تشکیلات فدراسیون والیبال حضور داشته و نقش او در انتخاب پائز و این ناکامی کمرنگ نیست، باید از او پرسید آیا از مشکلات لاینحل جذب مربی خارجی طراز اول آگاه است؟ کدام مربی تراز اول امروز بدون تیم است؟ اصلا کدام مربی است که پاسخ مثبت به ایران بدهد؟ بلنجینی که با بلغارستان هفتمین شکست ایران را رقم زد، گزینه ایران بود و به فدراسیون والیبال پاسخ منفی داد چرا که اوضاع به گونه ایست که مربیان تراز اول تمایلی به قبول درخواست ندارند.
از سوی دیگر جذب مربی خارجی طراز اول همانند ویتالی هینن یا برناردو رزنده هزینه بسیار بالا و چند میلیون دلاری دارد که بعید به نظر می سد فدراسیون والیبال در اوضاع آشفته اقتصادی امروز و جهش افسارگسیخته قیمت دلار قادر به پرداخت آن باشد.
در نهایت باید این را هم تاکید کرد که تیم سازی یک پروسه طولانی و زمانبر به ویژه در تیم ملی است که نیاز به صبوری و شکیبایی دارد و باید سرمربی جدید با تغییر واقعی نسل فعلی، مشتی جوان جویای نام را ساخته و پرداخته کرده و به تیم ملی تزریق کند. اتفاقی که قطعا با عدم نتیجه گیری در سالهای ابتدایی همراه خواهد بود. آیا مدیران عجول و بدون حوصله و نتیجه گرای ورزش ایران و فدراسیون والیبال، پای این تیم جوان و ناکامی های احتمالی اش می ایستند و فرصت کافی برای تیم سازی به سرمربی منتخب خواهند داد؟ بعید می دانیم.